دیپلماسی دولت رسولالله(ص) در تعامل با معاندان داخلی و خارجی
دکتر اصغر منتظرالقائم
خداوند تاریخ را در قرآن به عنوان یک منبع شناخت و عبرت معرفی کرده است، بهگونه ای که یکسوم آیات قرآن، تاریخ است. قرآن پس از بیان تاریخ پیامبران و اقوام ، به عبرتگیری از تاریخ گذشتگان تاکید دارد.
خداوند سیره و شخصیت رسولالله(صلیالله علیه و آله)را به عنوان اُسوه انسان ها قرار داده است. لذا در این برهه حساس تاریخی کشورما ایران شایسته است برای عبرت از سیره آن حضرت به رفتار و استراتژی ایشان شناخت پیدا کنیم.
بنيان نخستين دولت اسلامى
رسول گرامى اسلام(ص) در سايه جامعهسازی و نظامسازی دولت اسلامى، وحدت جمعى و همبستگى را در شبه جزیره عربی پديد آورد. تعصب، خونخواهى، عصبيت سوزان قبيله اى و اقتدار نظام شيخوخيّت عربى، تحت مديريت آن حضرت و تعاليم اسلام كنترل شد و جنگهاى قبيلهاى و كشت و كشتارهاى بىحاصل ايّامالعرب خاتمه يافت. دينمدارى به جاى قبيلهمحورى حاكم شد و قبايل پراكنده و متشتّت تحت فرمان شيوخ گوناگون، حول محور رهبرى واحدى درآمدند و سيماى جامعه به جاى قبيله بر دو قطب امّت و خانواده استقرار يافت، زيرا بر اثر اصلاحات رسول خدا ارزشها و پيوندهاى خانوادگى و احترام به پدر و مادر و همسر مستحكمتر گرديد و پيوندهاى اجتماعى، اتحاد، برادرى و وحدت اجتماعى ميان مسلمانان تقويت شد.
آن حضرت، پس از ورود به یثرب براى سر و سامان دادن به وضع آشفته فرهنگی و اجتماعى و تحكيم وحدت آن و از ميان بردن اختلافات قبيلهاى اوس و خزرج و تشكيل امّت واحده و ايجاد نظام شهروندى، با يك مدیریت مبتنی بر حکمت و دانائی، عهدنامه عمومى ميان انصار و مهاجران و از سوى ديگر با يهوديان بست تا خطر بالقوه یهود را براساس اصل؛ هیچگاه کفار را بر مومنین راهی نیست(نساء، آیه141 )، از بين ببرد. اين پيمان نامه عموماً نخستين «قانون اساسى» آن حضرت ناميده مى شود که پيروزى و موفقيّت چشمگيرى براى ایشان در پى آورد و نظام همكارى اجتماعى و شهروندى استوارى در جامعه مدینه را بنیان گذاشت و در سايه دولت الهى آن حضرت، روابط ساكنان مدينه با يكديگر تقويت شد.
اين عهدنامه موجب شد:
1-رسول خدا دولتى دينى، سياسى به رياست خود تأسيس كند كه مشروعيت آن بر حق حاكميّت سياسى و قضايى در آیاتی(نساء، آیات 13، 54، 59، 64 و 65) از سوی خداوند تاکید شده است و در آیاتی نیزحق حاکمیت و اطاعت از رسول را همچون اطاعت از خداوند مىدانست(نساء، آیه 80)
2 ـ مسلمانان و يهود همپيمان با آنان، ناگزير به حمايت و دفاع از حكومت اسلامى و مركزيت آن، مدينه منوّره شدند.
3 ـ خطر بالقوه يهود كه پذيراى حاكميّت اسلام نبودند، در كوتاهمدّت از ميان رفت، زيرا آنان در گذشته با قُريش در ستيز با اسلام متحد بودند.
تشكيل امّت واحده براساس ايمان، درست در برابر پوچگرایی نظام قبيلهاى و پیکارها و خونخواهى قبیلهای بود.
زیرا «صدر اسلام نمايانگر پيروزى بخشى از هنجارهاى شهرى بر هنجارهاى چادرنشينى و نيز قدرت شهرى بر بيابان است.»(ترنر، برايان، ماكس وبر و اسلام، ص59)
در سال دوم هجری برخلاف پیمان یهودیان با آن حضرت پس از تغيير قبله و پيروزى رسول خدا در جنگ بدر، تهاجم فرهنگى یهود با اسلام شدت گرفت و اَحبار و دانشمندان آنان به جنگ شناختی سختی مبادرت کردند و با سؤالهاى خود تشكيكهاى بسيارى را در عقايد مسلمانان ايجاد نمودند تا آنان را از اسلام بازگردانند. (سوره بقره، آيه 81 ؛ سوره آل عمران ، آيات 88 و
116)
چون لجاجت ها و مخالفتهاى يهوديان بيشتر شد، رسول خدا كه در صدد حل اختلافات به شکل مسالمت آمیز در برابر گستاخی یهود بودند، در نامهاى به آنان حقّانيّت خود را كه در تورات آمده است، نگاشتند و آنان را به سوى خداوند و پيامبرش دعوت كردند، ولى اين نامه نيز سودى نبخشيد.(ابن هشام، السّيرةالنّبويّه، القسم الاول، ص 544) آن حضرت در برابر يهوديان روا دارى بسيار بالايى نشان داد و براى گفتگو با آنان به مَدْرَس تعليم كتابهاى يهوديان رفتند.
آنان از وى سؤال كردند: «تو بر چه دينى هستى؟» رسول خدا فرمود: «بر دين و روش ابراهيم هستم.» گفتند: «ابراهيم بر دين يهود بود»، آن حضرت كه جايگاه والايى براى موسى(ع) و كتاب وى قائل بود، فرمود: «تورات را حاضر كنيد، هرچه در آن بود، از آن پيروى مىكنيم»، ولى يهوديان از آوردن تورات خوددارى كردند.(ابن هشام، السّيرةالنّبويّه، القسم الاول، ص 542) قرآن در پاسخ اینان می فرماید: ولی [در برابر لجاجت اهل کتاب، که به حقّانیّت قرآن و رسالت تو گواهی نمیدهند] خدا به وسیله آنچه بر تو نازل کرده گواهی میدهد که آن را به علم و دانش خود نازل کرده، و [نیز] فرشتگان هم گواهی میدهند، گرچه گواهی خدا کافی است(نساء،آیه 166) ولی باز یهودیان گفتند چنین چیزی نمیدانیم و نه به آن گواهی میدهیم.(ابن هشام، السيرة النبوية، القسم الثانی، ص211)
علیرغم بزرگواری و گذشت و پیمان رسول خدا با سه گروه یهودیان مدینه ،آنان عهدشکنی کردند و در سه جنگ طی سال های دوم و چهارم و پنجم هجری با پیامبر درگیر شدند و آن حضرت ناگزیر به مقابله گردید و در نتیجه، یهودیان خود را به پرتگاه هلاکت
انداختند.
سقوط دژ بنیقریظه در اواخر سال 5 هجری موجب انتقال و تجمع قدرت یهود از مدینه به خیبر گردید و فرماندهی عملیات علیه دولت اسلامی در خیبر تمرکز یافت ولی تهاجم آن حضرت در محرم سال 7 هجری علیه خیبر منجر به سقوط دژهای خیبر و تحکیم قدرت اسلام شد.
تغییر در شیوه دیپلماسی
پیروزی رسولالله درپیکار احزاب و بر یهودیان بنیقریظه، سرفصل نوينى در تاريخ اسلام به شمار مىآيد، زيرا مسلمانان تجربه و آزمون نظامی سختی را پشت سر گذاشتند و قدرت نظامی نوینی با تجهیزات و نفرات برتر ظهور کرد. پس از پيروزى اسلام و رسوايى احزاب در اين عمليات، براى هميشه هوس هجوم به مدينه از خاطر مشركان بيرون آمد و دولت اسلامى در سطح منطقه حاكميّت پايدار داخلی و خارجی به دست آورد و دو اردوگاه اسلام و مشركان در شرايط تازهاى قرار گرفتند. به اين سبب، سياست نظامى رسول خدا از جنبه دفاعى خارج شد و ابتكار عمل به دست آن حضرت افتاد و هیچگاه به شرایط قبلی بازنگشت.
پيروزى مسلمانان درصلح حدیبیه
رسول گرامى اسلام(صلیالله علیه و آله) در ماه ذیقعده سال پنجم هجری با 1400 نفربرای عمره از مدینه منوره عازم مکه شدند. ولی به علت ممانعت قریش از ورود آن حضرت به مکه، پیمان صلحی با قریش بستند. پیامبر با درك شرايط اجتماعى، ناگزير به بستن پيمانى با قُريش شد.
در هنگام مذاکرات بدعهدی و بدرفتاری های گوناگونی از قریش دیدند ولی سرانجام مذاکرات با نماینده قریش به نتیجه رسید. مفاد صلحنامه درظاهر واگذارى برخى امتيازات به قُريش بود؛ در حالى كه خداوند درباره نتيجه اين صلح مىفرمايد: «براستى خدا هنگامى كه مؤمنان، زير آن درخت با تو بيعت مىكردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش
فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد و [نيز] غنيمتهاى فراوانى خواهند گرفت و خدا همواره نيرومند سنجيدهكار است.»(فتح، آیات 18و 19).
بازتاب صلح حديبيه
اگر با نگاه ظاهرى و سطحى به اين حادثه سرنوشتساز بنگريم، ما را به اين قضاوت مىكشاند كه رسول خدا تنها يك سرى امتيازات سياسى به قُريش داد و بازگشت؛ آن گونه كه برخى از مسلمانان، معترض اقدام آن حضرت شدند.
همان گونه كه از سوره فتح- كه تفسير واقعيتهاى تاريخ اسلام است- برمىآيد، صلح حديبيه بزرگترين فتح و پيروزى است كه خداوند نصيب مسلمانان كرد و مؤثرترين عامل براى فتح بزرگ مكّه بود.
دقتنظر در مفاد صلحنامه و حوادث اين واقعه ما را به نقش عظيم اين اقدام و نرمش سياسى و قهرمانانه در روند نهضت اسلامى رهنمون مىكند كه چگونه اين سياست مدبّرانه مقدمه و مدخلى بر گسترش اسلام و فتح شهر مكّه شد و رسول خدا بر اثر اين صلح توانست اقدامات زير را پيش از فتح مكّه انجام دهد :
1 ـ اعلام جهانى رسالت خود و دعوت سران كشورهاى بزرگ آن روز به اسلام؛
2ـ سركوبى دژ خَيْبَر كه به پايگاه مبارزه با اسلام تبديل شده بود؛
3ـ اعزام لشكر به مرز امپراتورى روم در موته كه لازمه آن احساس امنيّت و آرامش از داخل منطقه حجاز بود؛
4ـ اين فرصت دو ساله امكان گسترش اسلام و جذب نيروهاى بيشتر و در نتيجه فراهم آوردن يك لشكر ده هزار نفره را براى فتح مكّه پديد آورد.
بدينسان پيروزى و فتحى بزرگتر از صلح حديبيه برای اسلام بهوقوع پیوست، زيرا مسلمانان هميشه در حال جنگ بودند، اما هنگامى كه صلح حديبيه واقع شد و پيكار متوقف گرديد و مردم احساس امنيّت كردند، فرصت تفكر در دستورات اسلامى را پيدا كردند و در فاصله دو سالى كه تا فتح مكّه طول كشيد، مردم بسيارى به اسلام گرويدند.(ابن هشام، السّيرةالنّبويّه، ج2، ص 322) بىترديد خلأ قدرت سياسى و درگیریهای قبیلهای در شبهجزيره يك مانع مادى در برابر پيشرفت اسلام بود.
اعلام جهانى دين اسلام
رسول خدا(ص)پس از پيمان صلح حديبيه ، نامههايى به برخى حُكّام عرب و سران كشورهاى بزرگ نگاشت و آنان را به اسلام دعوت كرد. برای این منظور آن حضرت يك انگشترى به عنوان مهر از نقره درست كرد كه روى آن عبارت «محمّد رسولاللّه» در سه سطر، كلمه «اللّه» در بالا و «رسول» در وسط و «محمّد» در پايين نقش بسته بود(ابن سعد، الطبقات، ج1، ص 258 ؛ مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 238 ) و آن حضرت نامههاى خود را با آن مهر مىكرد.
پیامبر(ص) در ماه محرّم سال هفتم هجرى شش نامه از مدينه به سوى 1ـ «هِرَقْل» امپراتور روم شرقى؛ 2ـ «خسرو پرويز» شاهنشاه ايران؛ 3ـ «نجاشى» پادشاه حبشه؛ 4ـ «مُقُوقِس» حاكم مصر؛ 5 ـ «هَوْذَة بن على» حاكم يَمامه؛ 6ـ «حارث بن ابى شَمِر» حاكم غَسّان ارسال كرد.(ابن سعد، الطبقات، ج1، ص 258)
شايان توجه است رسول خدا پيمانها و نامههاى بسيارى با يهوديان مدينه و خَيْبَر و سران قبايل جنوبى و شمالى و حُكّام مناطق شرقى مثل عُمان و بحرين نگاشته است. اين نامهها و پيمانها در كتب سيره و فتوح و تاريخهاى عمومى نقل شده(ر. ك: ابن سعد، الطبقات، صص 258 ـ 359 ؛ بلاذرى، فتوح البلدان، 79 ـ 103 ؛ يعقوبى، تاريخ، ج2، صص 77 ـ83 ) و یکجا جمعآوری گردیده است.(محمّد حميد اللّه، نامهها و پيمانهاى سياسى حضرت محمّد، صص 101 ـ 396)
بازتاب نامههاى رسول خدا(ص)
پيمانها و نامههاى پیامبراکرم(ص) حكايت از ديپلماسى دقيق و رسالتى جهانى دارد و سخن برخى از نويسندگان كه موضوع عموميّت رسالت را از ساختهها و عملکردهای بعدى مسلمانان مىدانند، به هيچروى درست نيست، زيرا قرآن(اعراف، آيه 158 ؛ فرقان، آيه 1 ) در آیات بسيارى جهانى بودن رسالت وى را تثبيت كرده است؛ آنگونه كه مىفرمايد :«و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»(انبياء، آيه 107)
حضرت خود نيز به خاتميت رسالت و برانگيخته شدن بر همه انسانها تصريح دارد(ابن سعد، الطبقات، ج1، ص 192) هداياى حاكم مصر و نجاشى براى آن حضرت دليل ديگرى بر مكاتبه بوده است. آن حضرت از دوران جوانى با تجارت و به وسيله برخى يارانش همچون سلمانفارسى و صهيب رومى از جهان پيرامونش آگاهى كامل داشته است.
تنها 18 ماه از صلح حدیبیه نگذشته بود که قریش صلحنامه را نقض کرد و همین بهانه حمله رسول خدا به مکه گردید و در 20 رمضان سال 8 هجری پایگاه بزرگ شرک فروریخت و مکه به دست آن حضرت فتح شد.
مناسبات رسول خدا با ديگر قبايل مشرك
آن حضرت در طى دوران هجرت با قبايل شمالى جزیرةالعرب در دو رويه همكارى و دشمنى روابط متفاوتى داشت.
مواضع شیوخ دنیاطلب اين قبايل با آن حضرت بيشتر تحت تأثير نوع روابط رسول خدا با سران قُريش و يهوديان بود و به شكل پيماننامه دوستى و همكارى و يا صفآرايى در برابر يكديگر بروز و ظهور داشت.
براى نمونه، قبيلهاى همچون خُزاعه كه در مَرّالظَهران مكّه سكونت داشت، به دليل روابط دوستى سنتى كه با بنىهاشم برقرار كرده بود، در طول دوران هجرت از هرگونه همكارى با آن حضرت دريغ نورزيد( اصغر منتظرالقائم، نقش قبايل يمنى در حمايت از اهلبيت ص 92).
ولى با اين حال شاخه بنى المُصْطَلَقْ خُزاعه قصد لشكركشى به مدينه را داشت و رسول خدا در شعبان سال ششم هجرى به سركوبى آنها پرداخت و با غنيمت و اسير به مدينه بازگشت.(ابن هشام، السّيرةالنّبويّه، القسم الثانى، ص 289)
غزوه تبوک آخرین عملیات نظامی
تصمیم نیروهای نظامی متحد رومی برای حمله به جزیرةالعرب موجب شد تا رسول خدا در رجب سال نهم هجری در فصل تابستان به سوی شام و تبوک حرکت کند. غزوه تبوك آخرين عمليات نظامى بود كه پیامبر در آن شركت كرد و بدون پيكار خاتمه يافت، ولى نتايج سودمندى به شرح زير به دنبال خود داشت :
1 ـ دیپلماسی موفق آن حضرت موجب استحکام قدرت اسلام تا مرزهاى شام شد.
2ـ مسلمانان با لشكركشى براى فتح شامات آشنا شدند و بر اين كار يقين پيدا كردند.
3ـ توطئههاى سازماندهى شده منافقان كه به قصد براندازى طراحى شده بود، خنثى شد.
در اينجا ناگزير هستيم براى آشنايى بهتر با اقدامات تخريبى منافقان، روابط منافقان و رسول خدا را در دوران هجرت بررسى کنیم.
در اين شرایط دولت رسول پیامبر(ص) اقتدارى گسترده و بىرقيب بر تمامى شبه جزيره عربى و منطقه و جهان به دست آورد.
شايان توجه است كه منافع سياسى و اقتصادى شيوخ سودجو و محاسبهگر اين قبايل در نوع اين روابط بىتأثير نبود و به ميزان نفوذ قدرت رسول خدا در منطقه بستگی داشت تا آنان به سمت و سوى همكارى و يا در جهت دشمنى با وى گام بردارند.
با فروپاشى اقتدار سياسىـ نظامى قُريش و بازگشت پيروزمندانه رسول خدا از سفر تبوك، قبايل عرب جنوبى و نِزارى كه از اقتدار برابرى با قُريش برخوردار نبودند، دانستند كه مقاومت در برابر آن حضرت بيهوده است، بنابراين، دهها هيأت نمايندگى سياسى خود را به مدينه گسيل داشتند و در برابر ایشان سر به اطاعت فرود آوردند. قبيلههاى مشرك ، مسلمان شدند و يهوديان و مسيحيان نيز پيماننامههايى با رسول خدا بستند.
سال نهم هجرى هيأتهاى نمايندگى بسيارى به مدينه آمدند و به همين سبب، اين سال را عامالوفود یا سال هیات های نمایندگی سیاسی ناميدند.(ابن هشام، السّيرةالنّبويّه، ج2، صص 560 ـ 596 ؛ابن شَبّه بصرى، تاريخ المدينة المنوّره،ج2، صص 499 ـ 602 ؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى،ج1، صص 291 ـ 360)
بدین ترتیب رسـول اللّه(ص) پس از ورود به مدينه بنابر منصب داورى(مائده ، آيه 49) و حـق الهى تصرف و قدرت سیاسی که خداوند به وی داده بود( احزاب ، آيه 6) دولت خود را تشكـيل داد كه روز به روز بر وسعت آن افـزوده شد تا سرانجام در سـال نهم هجرى اعتبار حضرت به حدّى افزايش يافت كه دولت ها و شهرهاى كـوچك يهودى و مسيـحى در شمال شبهجزيره در مـدّت اقـامت آن حضرت در تبوك تسـليم وى شـدند.
پس از بازگشت پیامبر از تبوك و ورود هيأتهاى نمايندگى قبايل به مدينه ، پيكارهاى قبيلهاى پايان یافت و آن حضرت امنيّت اجتماعى و اقتصادى را بر سرزمين هاى تابع دولت خود حاكم كرد، بهگونه اى كه عدى بن حاتم طايى مى گويد: «من با چشم خود ديدم يك زن به تنهايى به قصد زيارت خانه كعبه از راه هاى دور به مكّه مىآمد.(ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 195) بر اثرامنیت پایدار، كاروانهاى تجارى از شمال تا جنوب شبهجزيره در رفتوآمد بودند و رونق تجارى و اقتصادى ايجاد گرديد.
از جمله فرمانهاى رسول خدا براى قبايل عرب، فرمانى بود كه براى هيأت نمايندگى قبيله بارِقْ نگاشتند و قطع درختان ميوه و برداشت محصول و استفاده مراتع آنان را براى ديگران ممنوع كردند.(ابن سعد، الطبقات، ج 1 ،ص 352)در فرمان ديگرى قبيله بنى اسد را از حمله و تجاوز به سرزمين و آبهاى قبيلة طَى بازداشتند(همان، ج 1 ، ص 270)
اين فرمانها اهتمام ويژه رسول خدا را به مسئله امنيّت و آرامش نشان مى دهد تا موجبات عمران و آبادانى و پیشرفت كشاورزى و اقتصادى فراهم شود و در نتيجه پايههاى تمدّن اسلامى بنیان گردد.
این اصلاحات، زمينه هاى توسعه و پيشرفت و شكوفايى فرهنگ و تمدّن مسلمانان را فراهم كرد.
کوتاه سخن آنکه رسول خدا براى سر و سامان دادن به وضع آشفته فرهنگی واجتماعى يثرب و تحكيم وحدت آن و از ميان بردن اختلافات قبيلهاى اوس و خزرج و جامعهسازی و تشكيل امّت واحده، تحکیم دولت اسلامی و ايجاد نظام شهروندى، يك عهدنامه عمومى ميان انصار و مهاجران و از سوى ديگر با يهوديان مدینه منوره بستند تا خطر بالقوه آنان را از میان بردارند.
پیروزی پیامبر درپیکار با یهودیان معاند و پیمانشکن مدینه و درپیکار احزاب و بر یهودیان بنی قریظه، سرفصل نوينى در تاريخ اسلام به وجود آورد زيرا مسلمانان تجربه و آزمون نظامی سختی را پشت سر گذاشتند و قدرت نظامی نوینی در مدینه با تجهیزات و نفرات برتر ظهور کرد.
پیامبر اکرم در مذاکرات سیاسی با مشرکین و اهل کتاب بر اساس اصل حکمت الهی و عقلانیت و اصل هیچگاه کفار را بر مومنین راهی نیست، موجبات گسترش قدرت اسلام را فراهم کردند.ایشان در مذاکرات صلح حدیبیه و با اهل کتاب تبوک بر اساس اصول قرآنی، به بدعهدی و پیمانشکنی دشمنان اسلام بهشدت پاسخ میدادند.
با صلح حدیبیه قدرت اسلام در حجاز تقویت شد و پس از فتح مکه و تبوک قدرت اسلام فرامنطقهای گردید و حاکمیت داخلی و خارجی دولت پیامبر گسترش یافت.
به همین دلیل رسول خدا با توانمندسازی و تربیت سرمایههای اجتماعی، بنیان تمدنسازی اسلامی مبتنی بر استقلال داخلی را پایهریزی کردند.